در کانال های تلگرامی سخنانی از حجت الاسلام محمدعلی گرامی قمی در مورد «قبول نداشتن تشکیل حکومت قبل از ظهور امام عصر (ع)» و «باطل بودن نهضت امام خمینی (ره)» منتسب به آیت الله بهجت (ره) منتشر شد.سخنی بس سنگین و انتسابی غیرواقع.
به گزارش رجانیوز حجت الاسلام محمدعلی گرامیقمی خاطره را این طور روایت می کند:« در سال های ۴۵ یا ۴۶ یک روز آقای بهجت به بنده گفتند که معلوم نیست که کارت [مبارزه علیه رژیم پهلوی] در نهایت به نفع باشد. بعد مقدمه صحیفه سجادیه را خواند که میگفت؛ هر کس قبل از ظهور حضرت حجت(عج) قیام کند؛ چه برای ابطال باطل و چه برای اقامه حق، بلایا اطرافش را میگیرند و قیام او باعث ناراحتی بیشتر ما و شیعیان ما میشود. من به آقای بهجت گفتم که منظور جهاد است؛ زیرا دفاع بر همه واجب است اما ایشان گفتند که دفاع هم منظور است و بین ما بگومگو درگرفت.این موضوع گذشت تا اینکه روز وفات آقای خویی، آقای بهجت را دیدم و گفتم که یادم میآید که بر سر مقدمه صحیفه دعوا کردم، ایشان هم گفتند که دعوا را به یاد ندارم اما حرفم همان است؛ یعنی گاهی شخص برای خدا هم قیام میکند اما متوجه نیست که چه عواقب و عوارضی دارد.
او در توضیح بیشتر، به سکوت مرحوم حاج شیخ [عبدالکریم حائرییزدی، موسس حوزه علمیه قم] در برابر رضاخان اشاره کرد و گفت: در آن زمان حاج شیخ وقتی در برابر رضاخان سکوت میکرد و تحرکی نشان نمیداد، نه فقط عوام، بلکه علما هم نسبت به ایشان خرده میگرفتند؛ چراکه یک روز آقای محمد روحانی برای من نقل کرد که ایشان روزی با پدرش به جلسهای که در منزل حاج شیخ بود، میرود. از قضا تمام آقایان هم در آنجا بودند و به ایشان فشار میآوردند که باید سکوت خود را بشکنید اما ایشان میگفت که من همه مطالب شما را میدانم اما اگر اقدام کنم، خطراتی که شما میگویید، زودتر میرسد. بعد از مشاجره فراوان، حاج شیخ در آخر عصبانی شد و گفت که خدا من را مرگ بدهد؛ از دست شما راحت شوم...»(منبع: جهاد در فقه معاصر شیعه، دفتر اول؛ سروشمحلاتی، محمد؛ تهران؛ انتشارات میراث قلم؛ چاپ اول؛ سال ۱۳۹۶؛ ص۱۷۲)
اما «ارتباط وثیق با راس نهضت یعنی امام و دیدارهای مکرر در زمان رژیم طاغوت»،«کمک به شاگردان مبارز خود»،«اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه»،«وجوب تشکیل حکومت با محوریت مجتهد صالح الحکومه و نافذ الحکم»،«رویکرد نظری و عملی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با حضرت امام و آیت الله خامنه ای» براهین قاطع در رد این خاطرات بدون سند است.
محمدتقی بهجت فومنی در 14 سالگی راهی عراق شد و ساکن کربلا گردید و در 18 سالگی به حوزه علمیه نجف پیوست و از محضر آیت الله خویی، آیت الله میلانی، سپس ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیا عراقی و..بهره ها برد و سپس به محضر محمدحسین غروی اصفهانی (مشهور به کمپانی) و سید علی قاضی رسید.دو شخصیت اخیر، بر سلوک فردی و مبانی علمی بهجت تاثیر بسیار گذاشتند. در حقیقت،برکات علمی و عرفانی این دو شخصیت بزرگ در وجود آیت الله بهجت به کمال رسید.بنابراین بهجت، محصول دو مکتب اصولی و عرفانی حوزه علمیه نجف در سال های پایانی مشروطیت است که تعقل، عرفان و توجه به امور سیاسی از خصایص بارز آن به حساب می آیند. بهجت همانند سید کاظم یزدی، نظری مخالف با مشروطه داشت و همواره بی علاقگی خود به دیدگاه استادش، یعنی میرزای نائینی در حمایت از مشروطه را نشان می داد، اما هیچ گاه سیاست در کانون تاملات او قرار نگرفت و او نیز مانند بسیاری از نظریه پردازان سنتی که عمدتا متاثر از لطمات وارده بر روحانیت در سال های پس از مشروطه به سیاست بدبین بودند، در کرانه به سیاست می نگریست و هرگز خود را به گفت و گوهای روحانیون سیاسی متصل نکرد. با این همه، او نظام مشروطه را مصداق حکومت اسلامی نمی دانست و بر خلاف میرزای نائینی، آن را دفع فاسد به افسد(مشروطه) می انگاشت. شاید به همین دلیل بود که در نجف، در محفل کوچک درسی خود، به تفضیل از ولایت سیاسی فقیهان سخن گفت(بهجت عارفان در حدیث دیگران،ص107-108) و بعدها آن را تنها حکومتی دانست که می توانست متصف به وصف اسلامی در عصر غیبت شود(همان، ص167-168)
وی بعد از شانزده به قم برگشت. عده ای این تلقی را به وجود آوردند که بهجت در قم صرفا به عبادت و نماز می پرداخت. در حالی که این تصور اشتباه است. آیت الله مصباح یزدی که پانزده سال شاگردی وی را کرده در این خصوص می نویسد:«کسی که از نزدیک، بهجت را نشناسد خیال می کند هم و غم او عبادت، نماز و درس است و اساسا توجهی به امور سیاسی و اجتماعی ندارد. اما به نظر می رسد که وی به بسیاری از امور اجتماعی و سیاسی، التفات دارد. ولی بیش از آن که خود را درگیر چنین اموری بنماید، شاگردانش را سفارش می دهد که به این گونه مسائل اهمیت دهند. استدلال او بر چنین سفارشی نیز آن است که اگر کسانی که به مسائل معنوی و علمی تقید دارند به امور سیاسی نپردازند، روزگاری فرا می رسد سیاست و اجتماع به دست نااهلان می افتد و جامعه از مسیر خودش منحرف می گردد.» (بهجت عارفان، ص53)البته مراد او از پرداختن به چنین اموری نه تصدی گری سیاسی، بلکه فعالیت های فرهنگی است که منافانی با شئون طلبگی ندارد.(بهجت عارفان،ص53، به نقل از آیت الله مصباح یزدی)
بهجت همواره بر انقلاب و بر روحانیونی که به نهضت پیوسته اند تاثیر زیادی نهاده است. به گونه ای که برخی او را در کنار امام خمینی و علامه طباطبایی، سه رکن انقلاب در بعد تربیت روحانیونی انقلابی می دانند(فریادگر توحید، ص108) آیت الله محمد هادی فقهی می گوید: زمانی که امام خمینی را تبعید کردند ایشان در درس گفتند کسانی نیستند بروند این سران را بکشند(بهجت عارفان، ص124)
حجت الاسلام علی بهجت فرزند آیت الله بهجت، می گوید: «قبل از 15 خرداد سال 42 در طول یک سال، شاید حدود 13 بار حضرت امام و آیت الله بهجت با هم دیدار داشتند. یادم هست آیت الله بهجت خیلی انقلابی موضع می گرفت و با امام همراهی می کرد. همان روزهای اول به حضرت امام گفته بود آقا، شاه باید برود، حتی فرموده بود، اینهایی که اطراف شاه هستند، دنبال دنیا هستند یکی از اینها را بخواهید تا دنیایش را تامین کنیم و شاه را نابود کند.در جلسه دیگری به امام فرموده بودند؛ شما باید 40 نفر را تربیت کنید تا همین که شاه نابود شد، امور را دست اینها بدهید، بعد امام فرموده بودند؛ من چهار نفر هم ندارم.
البته این اظهار نظر امام در شرایطی بود که برخی در آن روزها فکر می کردند شاه را نمی شود دست زد، لذا به امام می گفتند؛ شاه بماند اما او را مدیریت کنیم و بقیه را باید اصلاح کنیم! در حالی که آیت الله بهجت از همان زمان همراه امام بود و می فرمود؛ شاه باید برود و این نشان از درک بالا و تیزبینی انقلابی آیت الله بهجت داشت.»
حجت الاسلام دکتر مرتضی آقاتهرانی نقل می کنند:« روزهای اول ورود امام(ره) به قم، یکی از دوستان خدمت آیت الله بهجت رسید و آقا فرموده بود می خواهم آقای خمینی را ببینم. بعد فرمودند: به هیچ کس دیگر هم نگو، فقط به خود امام بگو. او می گوید خانه امام آمدم و گفتم با آقا کار دارم و یک پیامی هم از یکی از آقایان مراجع دارم. پاسدارها گفتند نمی شود، اصرار کردم تا بالاخره خود حاج احمد آقا آمد گفتم یک پیامی از آیت الله بهجت دارم که باید فقط به خود امام بگویم. رفتم خدمت امام فرمودند، بفرمایید. گفتم از طرف آیت الله بهجت پیامی آورده ام. امام تا اسم آقای بهجت را شنیدند، احترام کردند. بعد فرمودند بفرمایید ایشان ساعت چهار بیایند. آقای بهجت به محل اقامت امام آمدند، بعدها که امام برای پاسخ به این دیدار به منزل آقای بهجت آمدند، وقتی بر آقای بهجت وارد شدند، نگذاشتند کسی در اتاق بماند حتی به سید احمد آقا هم گفتند بیرون برود، چفت در را هم بسته بودند و حدود دو ساعت با هم جلسه خصوصی داشتند.»
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0